زينبم سلام
افتخارميكنم با عزيزي حرف ميزنم كه گهر ميباره وقتي مي نويسه
خيلي خوشحال و مغرور شدم كه فهميدم شعر از خودته
من خيلي شعر دوس دارم ولي متاسفانه بلد نيستم بگم
البته شعر گفتن فطريه تا حدود زيادي
ولي چه كنم دوس داشتم ميتونستم بگم
اگه ميتونستم بگم خيلي چيزا داشتم بگم
سعي كردم چند بار ولي شعر نشد .شايد موزون شد
ولي شعر نشد كه بشه توي دسته شعرها بياد
به هر حال از خوندن مجدد شعر قشنگت لذت مضاعف بردم
و به خودم مي بالم كه زينبي كه هنر شاعري و سرايندگي
به اين زيبايي داره رو دارم و باهاش آشنايم
برات شادي و سلامتي و موفقيت دائمي آرزو ميكنم
قربانت - بابائي