وبلاگ :
در جهان بودن ِمن
يادداشت :
اعتراف
نظرات :
0
خصوصي ،
13
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
مقداد
سلام.
در مورد نظرتون اينها به ذهنم رسيد:
دغدغه بهجايي است و حرف حقي. آدم بايد بهاندازهي معرفتاش اطاعت كند؛ وگرنه از عقلاش (حجتاش) جلو زده و اين مخالف صداقت است و مصداق افراط و غلو. نكته 313 سردار هم بسيار جالب و متين بود. اما در مورد موضوع اول؛
اگر معرفت ما از امام و وليّ، امام واجب الاطاعه و واجب الموده باشد، امامي كه ولايتاش، همان ولايت رسول(ص) و الله است (اشاره به همين آيه 55 مائده)، ولايتي كه كارش خروج از ظلمات بهسوي نور است (آيه الكرسي)،
با همين ولايت،
اطاعت بيچون و چرا (مانند تسليمبودن در برابر خدا) براي ما واجب ميشود و بههمين واسطه هم انسان از ظلمت جهل و ظلم بهسوي نور معرفت و رشد حركت ميكند.
اصلاً «بموالاتكم علمنا الله معالم ديننا».
در تاريخ اسلام و اهل بيت(ع) زياد شنيدهايم كه فلان آدم ولايتمدار چندين حديث خفن بلد بود كه نميتونست به كسي بگه. خوب، اين جنسي از معرفت است كه با مطالعه و تحقيق تنها نميشه بهاش دست يافت. تربيت لازم داره و تربيت هم پذيرش ولايت مربّي.
عيدتون مبارک
يا علي