وبلاگ :
در جهان بودن ِمن
يادداشت :
در اين عهد...
نظرات :
6
خصوصي ،
53
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
علي
«بار خدايا تا کي ميان من و تو مني و تويي بود؟ مني از ميان بردار تا مني من به تو باشد تا من هيچ نباشم.
الهي! تا با تو ام، بيشتر از همه ام و تا با خودم، کمتر از همه ام.
الهي! مرا فقر و فاقه به تو رسانيد و لطف تو آن [را] زايل نگردانيد.
خدايا! مرا زاهدي نميبايد و قَرّائي نميبايد و عالمي نميبايد. اگرم از اهل چيزي خواهي گردانيد، اهل شمّه اي از اسرار خود گردان و به درجه ي دوستان برسان.
ناز بر تو کنم و از تو به تو رسم. الهي! چه نيکوست الهام تو بر خطرات دلها و چه شيرين است روش افهام تو در راه غيب هاو چه عظيم است حالتي که خلق کشف نتوانند کرد و زبان وصف آن نداند، و اين قصه به سر نيايد.
عجب نيست از آن که من تو را دوست دارم و من بنده ي عاجز و ضعيف و محتاج. عجب آنکه تو مرا دوست داري و تو خداوند و پادشاهي و مستغني.
الهي! اکنون که ميترسم و به تو چنين شادم، چگونه شادمان نباشم اگر ايمن گردم.»