... مزار ندا، در روز نجات ايران، زيارتگاه مردان و زناني خواهد شد که عاشقانه آزادي را در گوش هم ميخوانند. ندا نه رهبر است و نه قهرمان، او انگيزه است. او دليل است. او نماد آزادي است. او افتخار تازه اي ست براي من و تو که دوباره خود را دست در دست يافتهايم...
جواني که با ضجه در لحظه پرواز، از ندا ميخواست تا " بماند "، بايد از چهره گلگون دوشيزه آرميده بر خاک چشم ميگرفت، به آسمان نگاه ميکرد، تا رساي قامت عروس آزادي را در عرش ببيند، که چه ماندگار.
ندا آقاسلطان، شهيد و فرشته و رهبر و قهرمان نيست. او تنها يک جوان ايراني است از قبيله صد ها هزار سرو ديگري که در پي آزادي قد کشيدهاند. او تاريخ نا نوشتهي امروز ما است که در خيابانهاي تهران و شيراز ثبت ميشود. ندا برگ زيبائي است از تاريخ ما که جاودانه خواهد ماند.
او يکي از ما است، او با ما است، او من است که ما شده. او دختر نازنين من است که در مسلخ اهريمن، معطر خون خود را نثار کرده است، با اين اميد که فرشته آزادي را پرواز دهد. او فرشته نيست. فرشته به او مديون است، به طهارت او رشک ميبرد. اگر خدايي هست، فرشته جايگاه او را ميخواهد.
او در معبد آزادي، سينه به سينه با اهريمن شد، همراه با پدر، آماده قرباني. ندا براي باطل کردن طلسم ظلم و زور به آوردگاه روز و شب رفته بود. و آنگاه که تير تاريکي در گلوي او نشست، سپيده دميد، صبح ديگري طلوع کرد و تاريخ، تولد تازهاي را شهادت داد. با او، تاريخ ديروز ما بروز شد؛ تاريخي که " فردا " از آن سخن بسيار خواهد گفت. خفتن او بر خاک، بيگفت، خيز هزاران آزاده ديگري را نويد داد که دست در دست، شانه بشانه، دلاور و پر غرور، در ايران رهايي يافته از بند مار دوش، سرود آزادي را سر ميدهند. مزار ندا، در روز نجات ايران، زيارتگاه مردان و زناني خواهد شد که عاشقانه آزادي را در گوش هم ميخوانند. ندا نه رهبر است و نه قهرمان، او انگيزه است. او دليل است. او نماد آزادي است. او افتخار تازه اي ست براي من و تو که دوباره خود را دست در دست يافتهايم.
آن جامعه ي ايده آل مهدوي در اخر محقق خواهد شد
وما تا در اين دنياييم بايد بر سختيها صبر كنيم
و آن بهشت است كه هر چه دلمان بخواهد در آن يافت ميشود
دلم يک دنياي واقعي ميخواهد! ...... يا دلم يک باور تنومند ميخواهد! ...... و يا دلم تنها يک خداي بزرگ ميخواهد! ...
ممنون بعد از مدتها كه اومدم واقعا لذت بردم بازم ممنون
هو المحبوب
سلام عزيز هميشه همراه
تقديم به تمام دوستان خسته ولي اميدوار
محبس خويشتن منم
از اين حصار خسته ام
در همه جاي اين زمين ، هم نفسم کسي نبود
زمين ديار غربت است ، از اين ديار خسته ام
به روزم و منتظر گل افشاني شما هستم.
خيلي احساس نزديكي مي كنم با اين دل
شنيدن صداي اين دل براي دلم نوازشي بود
دعا مي كنم اين دل و همه دلاي عاشق يه روز
طعم عشق ناب و خالص رو بچشن.
شايد بشه به اين عشق رسيد با رها كردن ...
مي دوني فقط از اين زندگي يه چيز مي خوام
عشق
هيچ چيز و همه چيز به قول يه دوست.
شاد حقيقفي نثار همه دل هاي عاشق
اسم سايت زيباست چون حرفي از دل به ميان آمده
سلام
روزهاي فاطـمييه بحر غـم طوفاني است
فـاطمـييه يادمان غربت قرآني است
از قنوت مادر زينب كه با يك دست هست
چشم هاي پـادشاه كربـلا باراني است
نميدونم جي بگم بخدا خيلي دلم پره
از كجا براتون بگم
امروز براي اولين بار رفتم نمايشگاه كتاب و اي كاش نميرفتم
تنها چيزي كه اونجا از ذهن بازديد كنندها بيرون رفته بود فرهنگ
بود ؛كتاب بود حيا بود شرف بود علم بود
جاييكه هر هفته تو اونجا نماز جمعه خونده ميشه به لجن كشيده شده بود
به مولا قسم الان هم اي پيام رو در اوج سردرد مينويسم
ممنون كه سر زديد
سلام مهربون
اسم جديد وبت عاليه خيلي قشنگه
راستي گلم ببخش دير اومدم
باباي
متن زيبايي بود . خيلي به دلم نشست
نام رهسپار كوي دوست با حال و هواي وبلاگتون متناسب تر بود.
موفق باشيد
سلام...
خيلي ممنون از حضورتون...
متشكرم واقعا...
متني كه نوشته ايد خيلي عاليه...
دلم فقط يك خداي بزرگ مي خواهد...
خيلي عاليه...
و گفته بوديد شعرم پيشرفت كرده...
من كه هيچ نكرده ام...
از همان اول هم همين كار را مي كردم...
يعني خدا لطفي مي كردند و من فقط روي كاغد مي آوردم...
شايد خدا تغييرات در نوع گفتار ها ايجاد كرده....
خوب ياعلي
التماس دعا
rahsepar un khabaro ye ja bezan. zudam tu comentduni khabar bede.mersi