• وبلاگ : در جهان بودن ِمن
  • يادداشت : امان از اين دل!
  • نظرات : 8 خصوصي ، 29 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2      
     
    + آمين 
    اومدم شعر جديد بخونم! آخه شنيدم يکي باز شعر گفته!!
    + ماجرا 
    عجب حسّ و قلمي داري زينبي! احسنتم!
    "خداوند کساني را که دوست دارد، هرگز نمي گذارد در زندگيشان درمانده شوند. اگر قرار بود من بميرم، حتما همان وقتي که در خيابانها در سرما و گرما مي خوابيدم، مرده بودم. خدا آنقدر بزرگ بوده که من تا الان زندگي کردم، پس حتما او که خواسته من زنده باشم، براي آينده ام هم اتفاقات خوبي را در نظر گرفته است."
    براي حمايت از احسان قاسمي به وبلاگ او سر بزنيد.
    آخي بالاخره ثبت شد!
    + آمين 
    دلم اون روز يه چيزي خواست! اومدم برات بنويسم نشد!... تو ديروز بهم زنگ زدي ... خدا چه زود به دل بنده هاش سر ميزنه! و يادش نميره که اونا "چه ها که نمي خواهند!" ... بخواه از خدا زينب جان! اين ماييم که از خواستن خسته مي شيم و اون خداي بزرگه توست که از عطا کردن خسته نمشه... بخواه دلمان براي بزرگيش هر روز تنگتر و تنگتر بشه... بخواه.. دوست دارم. خودمو مي کشم اگه اينبار هم نظر من ثبت نشه!
    سلام...
    بروزم...
    ...كلاغ محكم با سر به ماه برخوردكرد. قاربلندي كشيد و دانه از دهانش پايين افتاد و خودش هم چرخ چرخان به طرف جنگل سقوط كرد. ماه هم چنان آرام آرام پايين مي آمد...

    باز هم عرض ادب

    راستي من شما را لينك كردم ولي شما !!!!؟؟؟؟

    سلام دوست عزيز و مهربانم

    بسيار آپ ارزنده اي بود.

    بسمه تبارک و تعالي


    الذين اذا اصابتهم مصيبه قالو انالله وانا اليه راجعون



    يکسال گذشت



    از بعد شهيدت اي پدر آب شدي

    از بهر وصال او چه بي تاب شدي

    من شاهد لحظه ي وصالت بودم

    آن لحظه پدر شبيهه مهتاب شدي

    (شاعر گمنام)


    هفدهم و هجدهم ارديبهشت سخترين وتلخ
    ترين روز زندگي من بود

    آپم و منتظر قدوم سبز شما.

    سلام دوست گرامي! متن زيبايي بود. ممنونم!

    + پريسا 
    زينب چقدر قشنگ بود! تو انگار از زبون من حرف زده بودي! خوش به حالت كه انقدر خوب احساستو بيان مي كني. حق ندارم بهت حسودي كنم؟!!
    برکت! برکت!
    وقتي باران مي آيد، همه به شادي فرياد مي زنند" بركت! بركت!" به جز من و تو!
    باز از سقف صدامي آيد، صداي چك چك نفوذش به اندرون. و امشب هم تا نيمه هايش مادر و پدر، آن بالا دارن سربندي هاي سقف را به دوش مي كشند.
    سطل و ظرف در گوشه گوشه ي زيرشيرواني پيداست.
    مادر همچنان از رنج اين زندگي بي گنج، خدايش را به تندي و گاه با دلي شكسته مي خواند و پدر هميشه محكوم است به شرمندگي در سكوت پرتلاطمش كه كفاف نمي كند خرج ها با برج ها.
    در هر بار كه او دارد از روزنه بالا مي رود، با خود مي گويم:
    " اون بالا چه خبرِ؟ كاش زودتر بزرگ بشم، با بابا برم اون بالا."
    پيرو راه پدر! وقتي تمام شب هاي بهار تا زمستانت در لالايي اين دلنگراني ها بخوابي، ديگر امانت نمي دهد كه به چيزهاي بزرگتر فكر كني. راهت را هم همين مي بيني. بري و پتروس وار انگشت بگذاري روي يك سوراخ ديگه، مثل آن ديگران!
    اما وضع ما خوب است، وقتي پدر وابسته به رقصانيدن دود نيست و مادر محكوم به هم بستري ها از براي آرامشِ خان.
    نمي دانم شهاب كه آنجا ساكن ست با خود چه كاش هايي دارد؟..."كاش مخدر را من صاحب شوم كه ديگر پدر را با همه ي خزانه ام، من پشت باشم!
    كاش مادر، دختركاني داشت كه آن ها را مي فروختيم تا ديگر او به اين استخدام شبانه نرود!
    و كاش... و كاش..."

    حال وقتي در تاريكي نور جاري شود، چه كاش هايي كه به آگاهي خواهند رسيد و كاش صاحبكاش، خودش مبلغ نور باشد.

    همه را گفتم كه بداني رسالتي در راه است. رسالتي از براي جاري ساختن نور در جان اين كاش ها. گويند اين آرزوها(كاش ها)ست كه آينده را مي سازد. پس بيا آگاهي باشيم براي آرزوهاي ملكوت آسمان.
    و تو اي باران اين بار ديگر نبار كه بركت را در ما شدنهامان مي آوريم براي همگان...

    دوره ي پنجم (سال سوم) طرح تدريس عشق
    زمان و مکان برگزاري همايش معارفه و ثبت نام:

    دانشگاه صنعتي شريف – سالن آمفي تئاتر مرکزي

    چهارشنبه – 9/2/88

    ساعت 13 الي 15



    http://tadrise-eshgh.blogfa.com

    ايميل مسئول طرح:

    Ali.zarean@yahoo.com



    از همه تقاضا دارم اين مطلب را سريعا اطلاع رساني بفرماييد که ملکوت خدا در انتظار شماست.

    پ.ن: " کودکان ملکوت آسمان اند..."
    دل مگه جز خواستن، کار ديگه اي هم بلده؟

    خدا اين دلو داده بهمون که خودشو تمام چيزايي که رنگي يا بويي ازش دارنو، هي بخواد و هي بخواد.
    دلي که نخواد ديگه دل نيست؛ سنگه، آدميم که دلش هي نخواد و هي نخواد، ديگه آدم نيست. نمي دونم چيه، اما مي دونم آدم نيست.

    آي امان از اين دل، که هر چي مي کشيم از دست اين دل بي صاحاب مونده است...

    زينب ...

    دل من همين ها را مي خواد

    خيلي خسته ام

    دلت خيلي با دل من هم درد هست !

    سلام.
    خدا دلمون رو از هواي خودش تهي نکنه. وگرنه اين دل چه ها که نميکنه...
    يا علي
     <      1   2