داشتم كامنت خودم را ميخواندم .شبهه را همه جا شبه نوشتم .آخر پيريه ديگه . ببخشيد.
دانشگاه رفته ها هميشه انتظار دارند مردم منطقي زندگي كنند اما مردم آن جوري كه دوست دارند زندگي مي كنند.مثلا عموم مردم وقتي به شبهات مي رسند دنبال مطالعه و استاد نمي روند.يا بي خيال مي شوند يا با خرافه جوابش را مي دهند .پس طرح شبهه براي آنها رشدي نمي آورد.
روشنفكر اينجا معني پيدا مي كند. روشنفكر كسيست كه مطلعه مي كند و براي خودش و جامعه پاسخ مناسب و منطقي پيدا مي كند.دچار توقف و خرافه نمي شود.
البته روشنفكر غرب زده راه سوم را مي رود يعني كپي از يافته هاي غربي ، كه در حوزه علوم انساني معمولا قابل استفاده نيست و به شهادت تاريخ ضررش بيشتر از خرافه است.
اما در تربيت اسلامي موضوعي بحث مي شود به نام شك دوران بلوغ.
اين شك فطري ،خدادادي ، مقدس و ابزار رشد معنوي است.در دوران بلوغ هر انساني به يافته هاي فكري خود شك مي كند تا جايي كه ممكن است همه آموخته هاي قبلي را دور بريزد و بر اساس يافته هاي خود باورهايش را سازماندهي كند.البته بعضي هم در كسب يافته هاي جديد تنبلي مي كنند و كپي مامان و باباشون مي شوند و
بزرگترين نعمت الهي را از دست مي دهند.بعضي هم در تشكيك به افراط مي روند و سر از نهيليسم در مي آورند.
پس شك به باورها مخصوص علما و مسلمانان نيست و گريبان هر انساني را مي گيرد. و چقدر خوب است كه انسان در همان ابتداي جواني تكليفش را با شبهات اعتقاديش روشن كند و نگذارد براي پيري .