• وبلاگ : در جهان بودن ِمن
  • يادداشت : سنّت گرائي
  • نظرات : 2 خصوصي ، 17 عمومي
  • درب کنسرو بازکن برقی

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2      >
     

    سلام

    خوبي رفيق ؟!

    اين كتاب رو از كجا ميشه تهيه كرد .

    ؟

    ممنون مي شم مشخصات ناشرشو بهم بدي

    يا علي

    با عرض سلام

    دوستاني که مايل هستند تبليغ طرح کعبه کريمان را در سايت و يا وبلاگ خود قرار دهند براي دريافت کد HTML به آدرس زير مراجعه کنند:

    منوي سايت کعبه کريمان > تبليغات > تبليغ در وبلاگ‌ها و سايت‌ها

    و يا

    http://www.kabe-kariman.com/page.php?slct_pg_id=106&sid=1&slc_lang=fa

    + حيرت 

    داشتم كامنت خودم را ميخواندم .شبهه را همه جا شبه نوشتم .آخر پيريه ديگه . ببخشيد.

    دانشگاه رفته ها هميشه انتظار دارند مردم منطقي زندگي كنند اما مردم آن جوري كه دوست دارند زندگي مي كنند.مثلا عموم مردم وقتي به شبهات مي رسند دنبال مطالعه و استاد نمي روند.يا بي خيال مي شوند يا با خرافه جوابش را مي دهند .پس طرح شبهه براي آنها رشدي نمي آورد.

    روشنفكر اينجا معني پيدا مي كند. روشنفكر كسيست كه مطلعه مي كند و براي خودش و جامعه پاسخ مناسب و منطقي پيدا مي كند.دچار توقف و خرافه نمي شود.

    البته روشنفكر غرب زده راه سوم را مي رود يعني كپي از يافته هاي غربي ، كه در حوزه علوم انساني معمولا قابل استفاده نيست و به شهادت تاريخ ضررش بيشتر از خرافه است.

    اما در تربيت اسلامي موضوعي بحث مي شود به نام شك دوران بلوغ.

    اين شك فطري ،خدادادي ، مقدس و ابزار رشد معنوي است.در دوران بلوغ هر انساني به يافته هاي فكري خود شك مي كند تا جايي كه ممكن است همه آموخته هاي قبلي را دور بريزد و بر اساس يافته هاي خود باورهايش را سازماندهي كند.البته بعضي هم در كسب يافته هاي جديد تنبلي مي كنند و كپي مامان و باباشون مي شوند و

    بزرگترين نعمت الهي را از دست مي دهند.بعضي هم در تشكيك به افراط مي روند و سر از نهيليسم در مي آورند.

    پس شك به باورها مخصوص علما و مسلمانان نيست و گريبان هر انساني را مي گيرد. و چقدر خوب است كه انسان در همان ابتداي جواني تكليفش را با شبهات اعتقاديش روشن كند و نگذارد براي پيري .

    سلام.
    پاسختان به نظرم درست است. ان‏شاءالله عامل باشيم.
    يا علي

    باز هم سلام

    از برادرم بزرگوارم مقداد متشكرم كه مختصر اما خيلي مفيد بحث مي كنند.

    نكته: چون علما و مومنين هميشه با اطمينان از يافته هاي ديني خود سخن مي گويندگاهي اين اشتباه پيش مي آيد كه اينها اهل شبه نيستند.رسم علما اينست كه شبهات را نزد اهل علم مطرح مي كنند نه عموم مردم. چون نسبت به عوارض شبه مردم مسئوليت دارند.

    در حوزه هاي علميه ما بيشتر از دانشگاه به شبهات مي پردازند حتي در اصول دين و توحيد هم شبه مي كنند ولي اين بحث ها در جامعه منعكس نمي شود.در دانشگاه كمتر به اين نكته توجه مي شود دانشجوي ترم اول كه هنوز مباني علمي را نمي داند در معرض شبهات سنگين قرار ميگيرد ولي متاسفانه در كلاس فرصت كافي براي رفع ابهامات ميسر نمي شود.

    پاسخ

    سلام. البته منظور من به هيچ وجه علما و مومنين نبودند، من فرد فرد ملبّسين به لباس اسلام را گفتم. تمامي آنانكه خداوند متعال را يگانه پروردگار خود مي دانند و اسلام زيبا را تجلي خداگونه شدنشان. و به گمانم حتي دانشگاه هاي ما نيز اينگونه نيستند، كه كاش بودند. به اعتقاد من شبهه يك اتفاق نيست كه قرار باشد بعد از پايان تفكر روي دهد. بلكه بخشي از تفكر سالم است و به اين معنيست كه هرلحظه در مورد تمامي تفكراتت در حال بررسي درست ها و نادرست ها و تجديد نظر باشي. تمام زوايا را، همراه با جواب مخالفين در نظر آوري و دوباره براي انديشه ات تصميم بگيري و دگر بار بهترين را انتخاب كني. اينگونه انديشيدن نه تنها براي هيچكس داراي اشكال نيست، بلكه وظيفه فرد فرد خداپرستان حقيقي و هر انسان صاحب انديشه و حقيقت طلبي است و به قشر خاصي نيز تعلق ندارد. "يا ايها الذين امَنوا، امِنوا...، اي كسانيكه ايمان آورده ايد، ايمان بياوريد..." .
    سلام.
    به‌نظر من برداشت از دين و کشف حکم شارع مقدس يک فرايند عقلي و علمي است. پس مانند همه‌ي حوزه‌هاي مشترک توش اختلاف نظر وجود داره و هر طرفي نظر خودش رو بهتر و اصلاح‌شده‌تر مي‌دونه.
    در تعارضات بين برداشت‌هاي از دين آنجا که حوزه‌ي فردي است هر کس ممکن است مرجع تقليد خود را داشته باشد و حتي خودش مجتهد باشد. چون حوزه‌ي فردي است مشکل حادي پيش نمي‌آيد. اما در حوزه‌ي اجتماعي مجبوريم که همه پشت يک چراغ قرمز بايستيم، حتي اگر به محل چراغ معترض باشيم.
    اين دو مسأله‌ي جداگانه است: 1- بحث علمي و عقلي و نقلي درباره‌ي شيوه‌ي اداره‌ي جامعه و اصلاح روش‌هاي موجود 2- التزام به تبعيت از نظريه‌ي حاکم براي وحدت کلمه و حرکت رو به جلوي جامعه.
    نکته‌ي مهم آن است که در بحث‌هاي علمي خود را حق مسلم و مقابل را ناحق مشخص ندانيم. اگر چنين بود دانش‌گاه‌هاي علوم انساني دنيا بايد از رونق مي‌افتادند. اينکه حوزه‌هاي علوم انساني دنيا رونق داره، يعني همه دنبال کشف راه حل‌هاي بهتر هستند و هر روز نظريه‌اي جديد مطرح مي‌شود و مدام موافقين و مخالفين با هم در حال جدال علمي هستند. لزوماً هم جديدها بهتر از قبلي‌ها نيستند و در تاريخ اين علوم بازگشت به گذشته و عقب‌گرد زياد بوده.
    پس در هر شرايطي تنها يکي از اين ديدگاه‌هاي علمي و ديني حاکم مي‌شود و با وجود همه‌ي انتقادهاي مخالفين، التزام عملي به آن ديدگاه حاکم براي اعتلاي جامعه لازم است. و باز هم تأکيد بر اينکه التزام عملي منافاتي با بحث‌هاي کارشناسي نداره. با همين توضيح اولويت‌هايي هم براي اين بحث‌ها و آن التزام‌ها به‌وجود مي‌آد. مثلاً در برحه‌اي ممکن است به‌دليل برخي مصالح بحث‌ها از حوزه‌ي عمومي به لايه‌هاي پايين‌تر روشن‌فکران منتقل بشه و عموم تصور کنند همه‌ي بحث‌هاي کارشناسي متوقف شده. در زمان‌هايي هم ممکن‌ه ان‌قدر بحث‌ها داغ بشه که براي تازه‌کارها تا مدتي التزام فراموش بشه و اين تصور غلط پيش بياد که حالا چون ما مخالف نظريه‌ي حاکم هستيم بايد مخالفت‌مون رو عملي نشون بديم!
    خلاصه اينکه هر جمعي يه رهبري مي‌خواد (الآن منظورم شخص رهبر جمهوري اسلامي نيست، هدف جاي‌گاه رهبري در هر جامعه است) که لزوماً معصوم نيست. اما عدم‌معصوميت‌اش هم نبايد بهانه‌ي عدم تبعيت ازش باشه.
    يا علي
    پاسخ

    سلام. ممنون از پاسختون. با فرمايش شما موافقم. به نظرم دفعه پيش خيلي بد منظورم رو مطرح كردم. منظور من ايجاد آشوب به خاطر فكر شخصي در اجتماع نبود. بحث چيز ديگري بود. اينكه فكر ميكنم بعضي از ماها(تاكيد ميكنم كه يعضي، اما بعضي هاي زيادي!) تو خيلي مسائل جلوي فكر كردن خودمون رو ميگيريم و به اين شكل پايبندي مون رو به دين خودمون نشون ميديم. انگار ميخوايم اينجوري پيش خدا رو سفيد باشيم كه خدايا! ببين من در مقابل هيچ فكر متفاوت و شبهه اي از راه به در نميشم! اينجوري احساس يقين بهمون دست ميده. اگر اين يقين واقعي باشه خيلي خوبه، اما چه بسا يك گمان باطل باشه. خيلي وقتها پيگيري شبهه و شك به اونچه كه تا به حال درست مي دونستيم ما رو به حقايقي بسيار بالاتر ميرسونه. چند وقت پيش داشتم تفسير گرانقدر الميزان رو مي خوندم. خيلي برام جالب بود. شما بهتر مي دونيد كه علامه طباطبائي در تفسير بسياري از آيات تفاسير ديگر از ساير مفسرين رو هم آورده اند. خيلي جاها نظرات همه رو مطرح كرده بودند و در پايان گفته بودند: همانطور كه خواننده خود با خواندن اين تفاسير در مي يابد، اين تفاسير به نظر نمياد كه هيچ ربطي به اين آيه داشته باشند. علامه خيلي راحت خود خواننده رو با تمام تفاسير مواجه كرده اند و قضاوت رو به خود او سپرده اند. به فكر و انديشه خواننده اونقدر اعتماد دارند كه ميگن خودت بيا و بررسي كن. نه اينكه تفسير به راي كن، اما نظرات مفسرين رو بخوان، بسنج، بررسي كن، قضاوت كن! اين مسئله در صورت ساده و بديهي است اما در عمل...

    با سلام به رهسپار كه اين بحث خوب را هنوز ادامه مي دهد

    من بنا را به اين گذاشته بودم كه مخاطب بحث مسلمان است و بايد بحث كلامي بكنيم.اما مي توان به شكل ديگري هم بحث كرد.

    از عقل تعاريف مختلفي شده:

    عقل چيزي است كه با آن منافع خود را محاسبه مي كنيم

    عقل آن چيزي است كه درست و غلط يا حق و باطل را روشن مي كند

    عقل چيزي است كه با آن خدا را عبادت مي كنيم

    عقل چيزي است كه به واسطه آن به بهشت مي رويم

    تعريف من درآوردي :

    عقل چيزي است كه با آن حقايق را انتخاب و عمل مي كنيم.

    همه قاضي ها هم حقوق مردم را مي دانند و هم منافعي كه در رعايت حقوق ديگران و جود دارد و هم نتيجه عدم رعايت حقوق مردم را. اما بعضي از آنها به دليل ارتكاب جرم در زندانند . چرا؟

    ببينيد؛ اينجا دانش قاضي به داد او نمي رسد .اينجا عقل بايد دست او را بگيرد.عقل نجات بخش انسان است كه راه غلط را نرود.

    عقل را چگونه مي توان تقويت كرد؟ راهش را قرآن گفته: ان تتقوا الله يجعل لكم فرقانا. ذهن متقي اشتباه نمي كند .هم راه را خوب ميشناسد و هم راه خوب را انتخاب مي كند.

    براي هم دعا كنيم كه آلوده به گناه نشويم تا در نقاط عطف تاريخ انتخابمان غلط نشود. نقل شده كه حرام خواري يكي از علل مهم حق گريزي اهل كوفه بود.

    غيبت ،تهمت و سوء ظن به مومن چنان دل را سياه مي كنند كه باعث مي شود حق آشكار را هم تكذيب كنيم.

    خدا به دادمان برسد اگر امام زمان ما برسد و ما با صد دليل مردم پسند او را تكذيب كنيم . حرف هايش با يافته هاي زندگي من متفاوت باشد و به جاي تمكين ،مجادله كنم. او از آخرت بگويد و من از دنيا .او از غيب بگويد و من استدلال روشنفكري ببافم .او از يقين بگويد و من از شبهه .

    خانم صولت ما را كه به مرگ نزديكتريم دعا كنيد.

    پاسخ

    سلام. ممنون از پاسختون. من هم اميدوارم به گناه آلوده نشويم، و بيش از آن اميدوارم گناه و ثواب را به درستي از هم تميز دهيم.. اميدوارم از گناه هاي اخلاقي بپرهيزيم، و بيش از آن اميدوارم اخلاق را به خوبي بشناسيم.. اميدوارم از حق هماره دفاع كنيم، خواه مردم بپسندند و خواه نه.. اميدوارم با امام زمانمان مجادله نكنيم، و بيش از آن اميدوارم هرآنچه مي كنيم از معرفت سرچشمه گرفته باشد نه از جهل.. اميدوارم از غيب بشنويم، و بيش از آن اميدوارم يافته هاي علمي تازه را در منافات با غيب ندانيم.. اميدوارم يقين مند راه حق شويم، و بيش از آن اميدوارم شبهه در راه حق را به يقين در راه باطل برگزينيم.... شما هم ما رو از دعاي خير فراموش نفرمائيد.
    + مي گسار 
    دوست عزيز مطالب قبليت کجاست ؟؟؟
    چنتا سوال پرسيده بودي!!!
    خيلي مطلب خوبي بود............
    پاسخ

    سلام. راستش چون شكل وبلاگم از قالب پيشينش در اومده بود، اونها رو پاك كردم!
    + مي گسار 
    سوال خيلي خوبي مطرح کردي.
    بايد بهش فکر کرد.
    اول اينکه آيا گزاره هايي در دين هست که با عقل در تضاد باشه؟؟؟
    فکر مي کنم دين از بيان گزاره هاي غير عقلاني اجتناب کرده وگرنه در دکتاب الهي خودمون (دين اسلام ، کتاب قرآن ) اينقدر به تعقل دعوت نمي کرد.
    دوم اينکه ممکن است گزاره هايي در دين باشد که نتوان با عقل آنرا ثابت کرد ولي تضادي با عقل ندارد . مثلاً قضيه عالم برزخ و زندگي و حيات جاودان . که عقل قادر به اثبات اين حيات نيست ولي وجود چنين عالمي در تضاد با عقلانيت نيست.

    براي درک بهتر مي توان به سخنراني آقاي کديور در مورد قرآن و انسان معاصر گوش کنيد.

    پاسخ

    سلام. قطعا دين با عقل در تضاد نيست و اون برداشت اشتباه ما از دينه كه گاهي ما رو با گزاره هاي غير منطقي در دين مواجه ميكنه.
    موفق باشي رفيق
    سلام.
    هرچه كنيم اعتقاد به غيب جزو عقايد اصلي ماست. چه كسي مي‏گه كه عقل‏اش كامل و سالم‏ه؟ خود قرآن هم تأكيد مي‏كنه كه قرآن به مبيّن نياز داره (مثلاً 64 نحل). اين همه تأكيد بر اطاعت و تبعيت و ولايت تشريعي شايد اين سؤال رو جواب بده.
    در مورد خود علم تو پست «مصداق علم» (http://www.nafsani.parsiblog.com/1058443.htm) صحبت كرديم. درباره‏ي جمله‏ي «كل ما حكم به العقل حكم به الشرع» و برعكس‏اش هم تو آرشيو «عقل و دل» چند پست روش بحث كرديم. اونجا به اين جمع‏بندي رسيديم كه عقل واضع حکم نيست، كاشف‏ه. چون براي وضع حکم نه توانايي داره و نه مواد كافي. در برنامه‏نويسي -كه گمان‏ام تخصص شماست- يه اصطلاحي داريم براي حل عددي برخي مسائل، مي‏گيم بعضي روش‏ها بالأخره يه جوابي مي‏ده. اما اگه به‏اش آشغال بدي، جواب‏ات رو آشغال مي‏ده! (برخلاف بعضي روشهاي ديگه كه به ورودي حساس هستند و اگه ورودي اشتباه باشه متوقف مي‏شه.) عقل ما هم گاهي جوري تربيت نشده كه روي ورودي‏هاش فيلتر خوبي بذاره و گاهي به‏راحتي از داده‏هاي ناكافي و حتي غلط نتايج اشتباه مي‏گيره. حداقل براي بنده كه اين خطاها زياد پيش اومده.
    در مورد دين اون چيزي كه اين همه تاريخ شيعه داره روش كار مي‏كنه، ظاهراً استفاده از ابزار عقل براي كشف حكم شرع‏ه، نه وضع حكم براساس عقل يك مسلمان دانا كه به‏نظر حقير تفاوت زيادي با رأي شخصي نداره.
    خلاصه كنم؛ عقل سازنده‏ي عقيده و تشخيص‏دهنده‏ي كليت راه است. وقتي عقايد و راه‏ات معلوم شد، اون عقيده و راه جزئيات و كيفيات زندگي‏ات رو تنظيم و تعيين مي‏كنه؛ يعني دين، يعني حرف خدا، كه همان حرف رسول و وصي‏ه.
    يا علي
    پاسخ

    سلام. از پاسختون ممنون. جواب قانع كننده اي است. اين جمله هم بسيار روشنگرانه است: عقل واضع حکم نيست، كاشف است. حال يك مسئله ميماند، در مسائلي كه خارج از حيطه عقل نيست(مثل غيب كه عقل در شناختش عاجز يا بسيار كم توان باشد)، اگر نتيجه علم چيزي كاملا مغاير با برداشتي كه تا به امروز از دين شده - باشد، چه بايد كرد و كداميك را بايد پذيرفت؟ آيا بايد با قطعيت علم را نقض كرد و اشتباه دانست؟ يا بايد در درك ديني خود شك كرد و آنرا اصلاح نمود؟ (مخصوصا در مسائلي كه با فرد فرد افراد اجتماع در ارتباط است و همه را با خود درگير مي كند.)
    دوست عزيز التماس دعا

    سلام

    - آيه‏ي بسيار ارزش‏مندي‏ه. متن‏ ادامه‏ش اما دقيق نيست و تفسير پذيره.

    چند تا سوال كه مي‏تونه منظور متن رو روشن‏تر كنه:

    - عقل يعني چي؟

    - عقل چه كسي؟ چون بالاخره كم تر كسي‏ه كه خودش‏و بي‏عقل بدونه؟

    - آيا عقل به تنهايي صلاحيت قضاوت داره؟ مثلا در مورد نماز، بر فرض كه عقل، ما رو نهايتا برسونه به اين‏كه بايد نماز بخونيم. اما آيا اين‏كه چه‏طوري بخونيم و چند ركعت‏ه و ... رو هم با عقل استنتاج مي‏كنيم؟ و اگه نتونستيم اون‏و رد مي‏كنيم؟

    پاسخ

    سلام. اين عقلي كه توش در اين آيه بحث شده به نظر من عقل بي نقص انسان كامل نيست. چون در مورد انسانهاي معمولي است كه مي فرمايد به عقل خود رجوع كنند و تنها به دليل دين پدرانشان چيزي را رد نكنند. قطعا عقل نمي تونه بگه ما چگونه نماز بخونيم. اما مي تونه مي تونه درباره ضديت داشتن برخي دستورات ديني يا سنتي با خودش راهنمائي مون بكنه.

    سلام به رهسپار

    يكي از محاسن مطالب شما اينست كه تفكر بر انگيز است و چالشي.

    1- پيروي از اعمال غير شرعي گذشتگان غلط است

    2-اگر مسلمانان هم از اعمال غير شرعي گذشته گانشان پيروي كنند غلط است

    3-سنت ها اگر با اسلام تضاد داشته باشند غلط اند

    4-بدعت ها هم اگر با اسلام تضاد داشته باشند غلط اند

    5-كتابي كه سنت غلط را ترويج كند مقدس نيست

    6-انجيل و تورات مصاديق خوبي براي ترويج سنت هاي غلط اند

    7-اگر جمعي از عقلا و دانشمندان؛ سنتي را غلط و جمعي ديگر درست دانستند چه بايد بكنيم؟

    8-اگر قبل از درستي آزمايي ؛ گروهي بر ديگري تاخت چه بايد بكنيم

    9- اگر كساني از يك گروه به شدت به كسياني از گروه ديگر اعتماد و ارادت سنتي داشتند؛ در ميان اين معركه چه بايد بكند؟

    پاسخ

    سلام. نظر لطف شماست. شماره هاي 1 تا 4 كه فرمودين اعمال غير شرعي و در تضاد با اسلام غلطه، با فرض درست دانستن اسلام صحت داره. بحث ما الان درحالي است كه چنين پيش فرضي نداشته باشيم. چون تابعين هر ديني همين نظر رو درباره خودشون دارن.
    يا علي
       1   2      >